|
سه شنبه 14 آذر 1390برچسب:, :: 1:7 :: نويسنده : حامد باوی
شمع جان
مثـل هـر پـروانه ای هـر دم هـوایـت میکـنم
شـمع جان من تویی، جانم فـدایت میکـنم
عشق را می بخشم و یک تار مویت را بده روح و جانـم را فدای تـار مـویـت میکـنم...
نـشـدی
مجـنـونـت شدم، اما تو لیلا نشدی ساحـلت شدم، اما تـو دریـا نشدی دیـوونه شـدم اما تـو پـیـدا نشدی عاقـبت برام حتی یه رویـا نشدی...
نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |